معنی شعر شیر و موش چهارم ابتدایی + کلمات

معنی شعر شیر و موش چهارم ابتدایی : در این مطلب نیز برای شما یکی دیگر از شعر های فارسی چهارم ابتدایی را آماده دانلود کرده ایم. در این قسمت معنی شعر شیر و موش کلاس چهارم دبستان را میتوانید مشاهده نمایید.

💥🔹معنی شعر ” شیر و موش ” :

🌱بیت اول :
شیری در جنگلی خوابیده بود ، موش کوچکی خواب او را پریشان کرد و بر هم زد.

🌱بیت دوم :
موش آن قدر گوش شیر را گاز گرفت و گاهی گوش او را رها کرد و دوباره گازش گرفت.

🌱بیت سوم :
تا این که شیر از خواب بیدار شد و از دست موش بد رفتار ، عصبانی و خشمگین شد.

🌱بیت چهارم :
دستش را جلو برد و سر موش را گرفت ، موش بازیگوش گرفتار شد و به چنگ شیر افتاد.

🌱بیت پنجم :
شیر خواست موش را در زیر پنجه ی دستش له کند و او را بالا ببرد و به زمین بکوبد.

🌱بیت ششم :
شیر گفت : ای موش لوس بی ارزش ! تو با دم شیر بازی می کنی !

🌟با دم شیر بازی کردن یک ضرب المثل است یعنی :
شوخی کردن و درگیر شدن با کسی که بسیار قدرتمند تر از تو است.

🌱بیت هفتم :
موش بیچاره ترسید ، گریه کرد و شروع کرد به التماس کردن.

🌱بیت هشتم :
گفت : تو شاه حیوانات درنده ای و من یک موشم . موش در مقابل پادشاه درندگان و حیوانات وحشی هیچ و بی ارزش است.

🌱بیت نهم :
تو بزرگی و من اشتباه کرده ام . از تو انتظار دارم مرا ببخشی.

🌱بیت دهم :
شیر با این گریه و التماس موش ، دلش به رحم آمد . پنجه اش را باز کرد و موش را رها کرد.

🌱بیت یازدهم :
اتفاقا ( از قضا ) سه چهار روز بعد ، این بلا سر شیر آمد.

🌱بیت دوازدهم :
صیادی برای صید گرگ ، در آن اطراف تله گذاشته بود.

🌱بیت سیزدهم :
اما تله ی شکارچی نصیب شیر شد و شیر به جای گرگ در دام افتاد.

🌱بیت چهاردهم :
وقتی موش از اوضاع شیر آگاه شد ، شتابان به سمت او رفت تا او را از دام آزاد کند.

🌱بیت پانزدهم :
بندها را با دندانش جوید و تا بالاخره شیر از آن تله ، جان به در برد و رها شد.

🌱بیت شانزدهم :
چون شیر یک بار موش را رها کرده بود ، خودش هم از دست شکارچی رها شد.

🌟شیر به موش رحم کرد و او را نکشت و خودش هم به خاطر کمک موش ، از دام رها شد.

معنی کلمات شیر و موش

بیشه: جنگل
خفته: موشکی
موشکی: موشک کوچک
آشفته: پریشان، ناراحت
متغیر: خشمگین
غازی: بی ارزش، ناچیز

گه: مخفف گاهی
هراس: احساس نگرانی، ترس
وحوش: جانوران وحشی
مغفرت: آمرزش
لابه: التماس
صید: شکار

بد رفتار: رفتار زشت و ناپسند
گرفتار: زندانی
صیاد: شکارچی
حول و حوش : اطرلف
دریافت: گرفت
بشتافت: شتافت کرد، شتابان دویدن

با دم شیر بازی کردن: کنایه از سر به سر بزرگ تر از خودت گذاشتن است
التماس: گریه و زاری، خواهش
خطا کار: کسی که کار اشتباه انجام می دهد
امید: امیدوارم، خواهش میکنم
رحم حاصل کرد: دلش به رحم آمد
دل کرد: رها کرد

از پی: به دنبال
دام: تله
نهاد: گذاشت
عوضِ: به جایِ
خلاص: نجات، رهایی
بندها: ریسمان ها

مخالف کلمات درس 15 فارسی چهارم

خفته ≠ بیدار
موشکی ≠ موش بزرگ
آشفته ≠ آسوده
متغیر ≠ شاد

غازی ≠ با ارزش
وحشی ≠ اهلی
دریافت ≠ نگرفت
شتافت ≠ حرکت نکرد